وقتي دیدم كه اسماعيل افتخاري عزيز كه به اسمال تيغ زن مشهور بود! از زندان آزاد شده ياد خاطره‌اي از دادگاه روزنامه ايران افتادم...

مطبوعات كشور ما در دهه ۷۰ و ۸۰ بارها حتي از طرف زندانيان محترم مورد شكايت قرار گرفتند و مديران مسئول را به محاكمه كشاندند. جدا از اين كه اين اتفاق از نظر حقوقي صحيح است يا نه؟ به ياد دارم در جريان اخبار حوادث و جنايي سال‌هاي ۸۰-۸۱ اسماعيل تيغ زن از روزنامه‌هايي مثل ايران و جام جم به عنوان اعاده حيثيت شكايت كرد. اين روزنامه‌ها تصاوير و گزارش‌هايي درباره اين زنداني محترم كه پرونده‌هاي بسياري از بدو انقلاب داشته منتشر كرده بودند. آقاي افتخاري يعني اسمال البته در سال 78 با دستور دادگاه عمومی تهران بازداشت و محاکمه شد. طبق گفته خيلي‌ها، اسماعيل تيغ زن يك چهره به ظاهر انقلابي بود كه از عنوان و جايگاهش سوءاستفاده كرد و اقدامات خلاف قانون بسياري انجام داد.

بالاخره روز محاكمه مديرمسئول ايران، عبدالرسول وصال در پاييز ۸۱  فرا رسيد و دادگاه با آن شكايات سياسي آن روزها مملو بود از تماشاچي يا مخاطب، خبرنگار و وكيل. من هم به عنوان گزارشگر حضور داشتم. در آغاز محاكمه، چند نفر از زندانيان محترم قصر و اوين هم وارد جايگاه شكات شده و نشستند. به نظرم محاكمه در شعبه ۱۴۰۸ بود. به هر صورت زندانيان با غل و زنجير پا نشستند و رسيدگي آغاز شد. يكي از همان زندانيان درشت اندام و پرنشاط آقاي اسمال تيغ زن بود كه با اعلام قاضي پشت تريبون سالن قرار گرفت.

جناب آقاي افتخاري با فريادي بلند شكايتش از روزنامه ايران را قرائت كرد و با لحني تهديدآميز به مديرمسئول گفت؛ چرا هي مي‌نويسيد اسمال تيغ زن؟! كي تيغ زن است؟ چرا عكس من را از بچگي تا امروز در كنار هم به صورت گرافيكي و آلبوم چاپ كرديد؟ شما آبروي من را برده ايد. كدام دادگاه من را تا حالا محكوم كرده است؟

برخورد باعصبانيت و تند اين زنداني باعث به هم ريختن نظم دادگاه شد و متاسفانه اين محاكمه از كنترل قاضي خارج بود. به نظر من به عنوان يك ناظر بي‌طرف، اين محاكمه يكي از ضعيف‌ترين محاكمات قضايي مطبوعات بود كه البته با خودداري قاضي، واهمه و ترس متهم يعني مديرمسئول روزنامه و پرخاشگري شاكي(همان زنداني مشهور) خاتمه يافت. آقاي وصال مدير روزنامه ايران در دادگاه خود اعلام كرد كه خوشحالم حتي از حقوق زندانيان محترم مثل ايشان در مقابل مطبوعات دفاع و حمايت مي‌شود!

آن روز ابهت و شوكت آقاي اسماعيل تيغ زن، دادگاه و اهالي فرهنگ را به سكوت و واهمه انداخت. من كه جرات نداشتم در بين آن دعواي پرسر و صدا ضبط صوتم را از روي ميز جلوي اسمال آقا بردارم...